پس از قتل تکان دهنده دخترش، مری با بازی سایمون کسل، خانه پیشرفته خود را به تله ای برای قاتل یعنی اندرو هاوارد در نقش دیابلو تبدیل می کند و یک بازی مرگبار گربه و موش را آغاز می کند که در آن هر حرکتی می تواند کشنده باشد. فیلم با این کلیشه شروع می شود که یک قاتل داریم که پلیس سالهای سال است که از دستگیری او عاجز بوده و اکنون دستگیری او به وظیفه ی یک آماتور انتقام جو که از قضا، خود او نیز قربانی مطبوعی برای آن قاتل است، تبدیل شده است. یک قاتل زنجیره ای زنان را در نتیجه آزار و اذیت در کودکی توسط مادر روانی خود، به قتل می رساند. اما شاید بزرگ ترین مشکل این باشد که مری راضی نمی شود که او را در زیرزمین به غل و زنجیر بکشد و او را تکه تکه کند. در عوض، او خانه اش را به هزارتویی پر از بریده های روزنامه درباره جنایات او، صفحه هایی که پوشش خبری آن ها را نشان می دهد و تله های دردناک، اگر نگوییم کشنده، تبدیل کرده است.
مری در تلاش برای رسیدن به چیزی مثبت در این فیلم، یک انتقام بتمن مانند از داستان های سینمایی و کمیک تاریک آن ابرقهرمان با جوکر، که در این مورد دیابلو خواهد بود، می گیرد. او از خطوط اخلاقی عبور می کند که این سوال را مطرح می کند که آیا او بهتر از قاتل است یا خیر؟ اما بدیهی است که قبلاً انجام شده است و بسیار بهتر است. کسل کار خوبی را در این فیلم انجام می دهد و تنها افمار شخصیت خود را منتقل می کند، از جمله کارهای اکشن فیزیکی خوب. موارد زیادی برای فهرست کردن در اینجا وجود دارد و من زمان زیادی را برای این کار صرف نمی کنم. کافی است بگوییم که فیلم خانه سخت در احساسات اجباری غوطه ور می شود، یکی از عمومی ترین قاتلان سریالی سینمایی در حافظه را به رخ می کشد و زمان زیادی را صرف تکرار همان سکانس های فلش بک می کند و شخصیت های موجود را در خود دارد. از افسران ناکارآمد مجری قانون که در این پرونده کار می کنند که مری چند قدم جلوتر از آنهاست گرفته تا شوهرش، خیلی جالب نیستند و با داشتن انواع شخصیت های حداقلی که به عنوان آزاردهنده، خطرناک، بی اثر یا دیوانه نشان داده می شوند، هیچ لطفی به خود نمی کند.